سخن دل
درد دل
از این ور اونور شنیدم داری عروس می شی گلم
مبارکت باشه ولی ، آتیش گرفته این دلم
خیال می کردم با منی ، عشق منی ، مال منی
فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی
باور نمی کردم بخوای راس راسی تنهام بزاری
آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری
گفته بودی عاشقمی ، به پای عشقم می شینی
می گفتی هر جا باشی خودتو با من می بینی
رفتی سراغ دشمنم ، یه پست نامرده حسود
یکی که حتی به خدا لنگه کفشمم نبود
به ذهنشم نمی رسید حتی نگاش کنی یه روز
آخ که چه دردی می کشم ، هی دل بیچاره بسوز
با این همه ولی هنوز عشقت برام مقدسه
همین که تو شاد باشی و بخندی واسه من بسه
تاج عروسیت و برات خودم هدیه می خرم
غصه نخور حرفاتو من پیش کسی نمیبرم
هر کی بپرسه بهش می گم ، خودم ازش خواستم بره
می گم برای هر دو مون اینجوری خیلی بهتره
با اینکه میدونم برات همدم و غم خوار نمی شه
آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه
با این که می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم
همیشه از خدا می خوام چشمات و گریون نبینم
با اینکه از دوریه تو دلم داره می ترکه
ولی به خاطر تو هم شده می گم مبارکه